تصور کنید روبروی تلویزیون نشسته و در حال تماشای فوتبال به انگلیسی هستید. یک لحظه اتفاقی میفتد که از تلویزیون غافل شده و متوجه آخرین ضربات بازیکنان نمیشوید! اگر افعال پرکاربرد فوتبال به انگلیسی را کاملا بلد باشید، با استفاده از سخنان گزارشگر به راحتی متوجه اتفاقات درون بازی خواهید شد! شاید بتوان گفت که بسیاری از افراد نیتیو (بومی) گزارش بسیار بهتری نسبت به گزارشگران داخلی ارائه میدهند و میتوان گفت که یادگیری خیلی از لغات فوتبال و یا اصطلاحات فوتبال خالی از لطف نیست. اگرچه که بسیاری از این لغات فوتبالی را به فارسی هم همان شکل استفاده میکنیم. ما در این مقاله، لیست افعال پرکاربرد فوتبال به انگلیسی را به همراه مثال و توضیحات جمعآوری کردیم.
فعل | معنی | مثال | معنی |
To concede (a goal) | گل خوردن |
The team has conceded only 19 goals in 28 games. |
این تیم در ۲۸ بازی تنها ۱۹ گل خورده است. |
To cross | سانتر کردن |
He crossed the ball to Bremer, who somehow failed to score from 2 meters out. |
او توپ را برای برمر سانتر کرد، که نتوانست از فاصله ی دو متری گل بزند. |
To dribble | دریبل کردن |
He was trying to dribble the ball past his opponents. |
او سعی میکرد توپ را از مقابل حریف دریبل کند. |
To dive | بازیکن بدون هیچ برخوردی خود را زمین میزند تا خطا بگیرد / تمارض |
Referees should book players when they dive. |
داوران باید هنگام تمارض بازیکنان را جریمه کنند. |
To head | با سر ضربه زدن | Rooney headed the ball into the back of the net. | رونی توپ را با ضربه سر وارد دروازه کرد. |
To kick | ضربه زدن / شوت کردن |
Billy was kicking a ball around the field. |
بیلی در حال ضربه زدن به توپ در اطراف زمین بود. |
To score (a goal) | گل زدن |
He has scored 12 goals so far this season. |
او تا اینجای فصل ۱۲ گل زده. |
To pass | پاس دادن |
He passed to Beckham on the edge of the penalty area. |
او در آستانه محوطه پنالتی به بکهام پاس داد. |
To shoot | شوت کردن |
Giggs shot from the halfway line. |
گیگز از نیمه میدان شوت کرد. |
substitute | تعویض کردن |
Michael Owen had to be substituted after 20 minutes on the field. |
مایکل اوون باید در دقیقه ی ۲۰ بازی تعویض میشد. |
To Win/lose a match | بردن/باختن |
Who’s winning? |
چه کسی برنده است؟ |
To play against | بازی کرن در مقابل |
Bristol will play against Coventry next week. |
بریستول هفته ی آینده به مصاف کاونتری میرود. |
To draw | مساوی کردن |
Liverpool drew with Juventus. |
لیورپول مقابل یوونتوس مساوی کرد. |
To beat/
To defeat |
شکست دادن |
Brazil were beaten 2-1. |
برزیل ۲-۱ شکست خورد. |
To chip | زدن زیر توپ |
United scored just before half-time when Adcock cleverly chipped the ball over the keeper. |
یونایتد دقیقا قبل از اتمام نیمه اول وقتی که ادکاک با ضربه به زیر توپ را از بالای سر دروازه بان وارد دروازه کرد، گل زد |
To foul | خطا کردن |
He was sent off for a foul on the French captain. |
او به دلیل خطا روی کاپیتان فرانسه از زمین اخراج شد. |
To get(a yellow card) | کارت زرد گرفتن |
He got a yellow card for a nasty foul on Vastic. |
او به دلیل خطای بد روی و استیک کارت زرد گرفت. |
Send off | اخراج کردن |
Liverpool’s player was sent off for punching another player. |
بازیکن لیورپول به دلیل مشت زدن به بازیکن دیگر اخراج شد. |
Knock out | حذف کردن از مسابقات |
The German team were knocked out in the first round. |
تیم آلمان در مرحله اول حذف شد. |
Boo | هو کردن |
Some of the audience started booing. |
بعضی از تماشاگرها شروع کردن به هو کردن. |
Be robbed | به داوری باختن |
The referee was totally biased and sided with the other team. We should have won, we were robbed. |
داور کاملا به نفع تیم حریف بود. ما باید برنده میشدیم، ما به داور باختیم. |
اُمیدواریم که این مطاب مفید واقع شده باشد. اگر سوالی دارید حتما در بخش کامنتها بپرسید.
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ، و با استفاده از طراحان گرافیک است، چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است، و برای شرایط فعلی تکنولوژی مورد نیاز، و کاربردهای متنوع با هدف بهبود ابزارهای کاربردی می باشد،
درصد مطالعه مقاله