عبارات گفتاری پیشرفته را یاد بگیرید و واژگان انگلیسی خود را با عبارات مفید برای مکالمات روزمره تقویت کنید. این عبارات رایج انگلیسی به شما در دستیابی به تسلط کمک میکند و توضیحات دقیق باعث میشود هنگام استفاده از آنها راحتتر باشید. در مطلب امروز، عبارات گفتاری پیشرفته انگلیسی را که معمولاً توسط افراد بومی در مکالمات روزمره استفاده میشوند را بررسی خواهیم کرد. با تمرین و تمرکز بر این درس خاص، میتوانید عبارات گفتاری پیشرفته انگلیسی برای زندگی روزمره خود را در حدود 30 دقیقه یاد بگیرید. با یادگیری عبارات پیشرفته در زبان انگلیسی میتوانید باعث طبیعیتر جلوه دادن اسپیکینگ خود شوید.
At The End of The Day
معنی: برای معرفی خلاصه یا نتیجه
مثال:
I know it’s been a tough project, but at the end of the day, we have learnt a lot.
میدانم که پروژه سختی بودهاست، اما در نهایت، ما چیزهای زیادی یاد گرفتهایم.
I know this has been a tough year, but at the end of the day, it will help you pass the exams.
میدانم که امسال سال سختی بوده است، اما نهایتا به شما کمک میکند تا در امتحانات موفق شوید.
At the end of the day, I think we can all agree that family is what’s most important.
در پایان، فکر میکنم همه ما میتوانیم توافق کنیم که خانواده مهمترین چیز است.
As a Matter of Fact
معنی: برای معرفی یک واقعیت یا بخشی از اطلاعات استفاده میشود.
مثال:
As a matter of fact, I’ve just finished talking to Granny.
در واقع، من تازه صحبتم را با مادربزرگ به پایان رساندم.
As a matter of fact, I sent an email to you two minutes ago. You should see it in your inbox.
در واقع دو دقیقه پیش برای شما ایمیل فرستادم. باید آن را در صندوق ورودی خود مشاهده کنید.
As a matter of fact, I’ve just got off the phone to that client. I’m going to meet them next week.
در حقیقت، من به تازگی تلفن را قطع کردم . هفته آینده مشتری را ملاقات خواهم کرد.
As a matter of fact, I’ve already completed that task. No need to remind me.
واقعیت امر این است که، من قبلاً آن کار را انجام دادهام. نیازی به یادآوری نیست.
As a matter of fact, I won’t be able to attend the meeting tomorrow. I’m going to meet with that client.
راستش را بخواهید من نمیتوانم در جلسه فردا شرکت کنم. من قصد ملاقات با آن مشتری را دارم.
By And Large
معنی: برای نشان دادن یک روند کلی یا نمای کلی
مثال:
You get one or two people who are regularly late, but by and large, everybody seems to start work around the same time.
یک یا دو نفر هستند که مرتباً دیر میکنند، اما روی هم رفته، به نظر میرسد همه در یک زمان کار را شروع میکنند.
By and large, I tend to agree with you.
در کل، من با شما موافقم.
By and large, the new policy has been well-received by employees.
به طور کلی، سیاست جدید با استقبال خوب کارکنان مواجه شدهاست.
By and large, we tend to get a lot of rain in the months of March and April.
به طور کلی، ما معمولا در ماههای مارس و آوریل بارندگی زیادی داریم.
In The Grand Scheme of Things
معنی: برای نشان دادن زمینه یا چشمانداز بزرگتر استفاده میشود؛ وقتی که همه چیز را در نظر میگیرید، مسائل واقعا مهم هستند.
مثال:
In the grand scheme of things, it doesn’t matter whether we miss our deadline by 15 minutes or a day, it’s not going to change dramatically.
در دورنمای کلی، از مهلت خود چه 15 دقیقه چه یک روز بگذرد، تغییر چشمگیری نخواهد داشت.
In the grand scheme of things, this setback is just a minor setback. Don’t worry.
در مفهوم کل، این پسرفت فقط یک عقب گرد جزئی است، نگران نباشید.
In the grand scheme of things, a few extra dollars spent here and there isn’t a big deal.
روی هم رفته، چند دلار اضافی اینجا خرج میشود که اهمیت زیادی ندارد.
In The Nick of Time
معنی: برای نشان دادن اینکه کاری به موقع انجام شدهاست استفاده میشود.
مثال:
We arrived in the airport in the nick of time just as our flight was being called.
ما درست موقعی به فرودگاه رسیدیم که پروازمان را صدا میکردند.
The paramedics arrived in the nick of time and saved the person’s life.
امدادگران به موقع رسیدند و جان آن فرد را نجات دادند.
I took my roast beef out of the oven in the nick of time. A few minutes later, it would have been burnt.
من به موقع رست بیفم را از فر خارج کردم. چند دقیقه بعد میسوخت.
Jump Through Hoops
معنی: برای نشان دادن یک کار دشوار یا چالش برانگیز استفاده میشود.
مثال:
Ha, that boss! He makes you jump through hoops just to get your salary.
ها، آن رئیس! او شما را مجبور میکند فقط برای دریافت حقوق خود هفت خوان رستم را طی کنید.
I had to jump through hoops to get all this paperwork done on time. It was a really challenging time.
تمام تلاش خودم را کردم تا همه این تشریفات اداری را به موقع انجام دهم. آن زمان واقعاً چالش برانگیز بود.
The candidate had to jump through hoops to get the job, but it was worth it in the end.
نامزد مجبور بود برای بدست آوردن این کار به هر دری بزند، اما در نهایت ارزشش را داشت.
Throw In the Towel
معنی: برای نشان دادن تسلیم شدن یا اعتراف به شکست استفاده میشود.
مثال:
I’m going to throw in the towel. I really can’t work this out.
من کم آوردم. واقعا نمیتوانم این موضوع را حل کنم.
I’m never going to get this. I’m just going to throw in the towel. I’ll tell the teacher.
من هرگز این را دریافت نمیکنم. تسلیم شدم. به معلم میگویم.
After trying for months, I finally threw in the towel and admitted that I couldn’t complete the task.
بعد از ماهها تلاش، بالاخره دست از کار کشیدم و اعتراف کردم که نمیتوانم کار را انجام دهم.
We were losing badly, so we decided to throw in the towel, and we ended up getting beaten 10-0.
ما در لبه شکست بدی قرار داشتیم، بنابراین تصمیم گرفتیم تسلیم شویم و در نهایت 0-10 شکست خوردیم.
Have A Lot on One’s Plate
معنی: داشتن مسئولیتها یا وظایف زیادی برای مدیریت در زمان فشرده
مثال:
I can’t take on any more work at the moment. I have a lot on my plate.
در حال حاضر نمیتوانم کار دیگری را انجام دهم. سرم بسیار شلوغ است.
I’d love to go out with you tonight, but I can’t. I have a lot on my plate, and I need to get this work completed.
من دوست دارم امشب با شما بیرون بروم، اما نمیتوانم. کارهای زیادی برای انجام دارم و باید آنها را کامل کنم.
Let’s Play It by Ear
معنی: انعطافپذیر بودن و برنامهریزی در حال توسعه، بدون برنامه ثابت یا برنامه کار
مثال:
We haven’t decided where to go for dinner yet, so let’s play it by ear and see where the evening takes us.
ما هنوز تصمیم نگرفتهایم برای شام کجا برویم، پس بیایید بدون برنامه برویم و ببینیم عصر ما را به کجا میبرد.
I’m not sure what time I’ll be able to finish my work today, so let’s play it by ear and decide on a meeting time once I’m done.
من مطمئن نیستم که امروز چه ساعتی میتوانم کارم را تمام کنم، بنابراین بیایید بدون برنامهریزی قبلی، پس از اتمام کارم درباره زمان جلسه تصمیم بگیریم.
It’s Not Rocket Science
معنی: برای بیان اینکه فهم چیزی سخت و دشوار نیست، استفاده میشود. (معادل فارسی آن “آپولو هوا کردن” است.)
مثال:
Cooking an omelet is not rocket science. You break a few eggs, whisk them with some ingredients, and voila!
پختن املت کار سختی نیست. چند تخم مرغ را میشکنید، آنها را با مقداری مواد هم میزنید و تمام!
Don’t worry about figuring out how to use this new software. It’s not rocket science.
در مورد نحوه استفاده از این نرم افزار جدید نگران نباشید. کار غیر قابل فهم و اجرا نیست.
Under The Weather
معنی: احساس بیماری یا ناخوشی داشتن
مثال:
I won’t be able to come to work today – I’m feeling under the weather.
من امروز نمیتوانم سر کار بیایم، احساس کسالت میکنم.
She’s been feeling under the weather. I think a few days in bed will do her the world of good.
او احساس بیماری دارد. من فکر میکنم چند روز در رختخواب برای او تاثیر خوبی خواهد داشت.
Jump The Gun
معنی: عمل کردن یا انجام کاری کمی زودتر
مثال:
I think we’re jumping the gun by making plans before we know for sure what our schedule will be like.
من فکر میکنم تصمیم گرفتن قبل از اینکه مطمئن شویم برنامهمان چگونه خواهد بود، خیلی عجولانه است.
Let’s not jump the gun and assume we got the job until we hear back from the recruiter.
بیایید تا قبل از اینکه از استخدامکننده پاسخی دریافت نکردهایم، عجولانه تصور نکنیم که کار را بدست آوردهایم.
Bite The Bullet
معنی: شجاعانه با موقعیت دشوار یا ناخوشایند روبرو شدن.
مثال:
When the toothache persists, you have to bite the bullet and make that visit to the dentist.
وقتی دندان درد ادامه پیدا میکند، باید سختی آن را تحمل کرده و به دندانپزشک مراجعه کنید.
I know you’re nervous about the presentation, but you just have to bite the bullet and get it done.
من میدانم که شما در مورد ارائه عصبی هستید، سختی آن را به جان بخرید و آن را انجام دهید.
I don’t want to have a conversation with my boss, but I have to bite the bullet and tell him that I’m leaving.
من نمیخواهم با رئیسم صحبت کنم، اما باید علیرغم میل باطنیام با او روبرو شوم و به او بگویم که میخواهم بروم.
Get The Ball Rolling
معنی: شروع کردن چیزی
مثال:
Who wants to get the ball rolling? Who’s got the first idea?
چه کسی میخواهد شروع کند؟ چه کسی اولین ایده را دارد؟
Let’s get the ball rolling on planning the party by setting a date and sending out invitations.
بیایید برنامه ریزی برای مهمانی را با تعیین تاریخ و ارسال دعوتنامه شروع کنیم.
We need to get the ball rolling on this project if we want to meet the deadline.
اگر میخواهیم به موعد مقرر برسیم، باید پروژه را از حالا شروع کنیم.
Hit The Nail on The Head
معنی: درست حق چیزی را ادا کردن
مثال:
Yes, you’ve hit the nail on the head. This guy is really very precise.
دقیقا درست میگویید. این مرد بسیار دقیق است.
You hit the nail on the head – I’ve been feeling really stressed out lately.
دقیقا درست میگویید. من اخیرا احساس پریشانی و اظطراب زیادی دارم.
My friend knew exactly what was wrong with my car. He hit the nail on the head.
دوست من دقیقا میدانست مشکل ماشین من چیست. دقیقا به هدف زد.
—————————————————
در این مقاله 15 عدد از عبارات گفتاری پیشرفته برای انگلیسی تجاری و مکالمهای را مرور کردیم که میتواند شما را بیشتر شبیه یک انگلیسیزبان بومی کند. مطمئن شوید که آنها را درک کردهاید و از مثالهای داده شده کمک بگیرید. آنها را تمرین کنید و نحوه استفاده از آنها را در مکالمات روزمره خود یاد بگیرید.
زبان رو بهصورت ساده، روان و کاربردی همراه با فان و سرگرمی یاد بگیر.
درصد مطالعه مقاله