یادگیری رنگها در زبان انگلیسی جزو اولین دروس این زبان است، چرا که از اهمیت بالایی برخوردار است. تصور کنید به خرید رفتهاید و از یک لباسی خوشتان آمده اما رنگ دیگری از آن را میخواهید، یا زمانی که میخواهید به دوستتان بگویید که آن ابرهای خاکستری را نگاه کند. در این شرایط بهتر است که تسلط کامل بر روی اسامی رنگها در زبان انگلیسی داشته باشید.
مطالبی که در ادامه مشاهده خواهید کرد:
در جدول زیر نگاهی میندازیم به رایجترین لغات انگلیسی در رابطه با موضوع رنگ به همراه تلفظ آنها. پیشنهاد میکنیم این جدول را ذخیره و با آن تمرین کنید.
رنگ در انگلیسی | معنی در فارسی | تلفظ فارسی |
Red | قرمز | رِد |
Orange | نارنجی | اُرِنج |
Yellow | زرد | یِلو |
Green | سبز | گرین |
Blue | آبی | بلو |
Purple | بنفش | پرپل |
Pink | صورتی | پینک |
Brown | قهوهای | براون |
Black | سیاه | بلَک |
White | سفید | وایت |
Gray | خاکستری | گرِی |
Silver | نقرهای | سیلوَر |
Gold | طلایی | گُلد |
Maroon | سرخرنگ | مارون |
Turquoise | فیروزهای | تورکوایز |
Cyan | فیروزهای روشن | سیان |
Magenta | بنفشه | ماجنتا |
Lavender | بنفش روشن | لاوِندر |
Beige | رنگ بژ | بِیج |
Olive | زیتونی | آلیو |
Coral | مرجانی | کورال |
Peach | هلویی | پیچ |
Tan | رنگ پوست | تَن |
Khaki | قهوهای سبز | کاکی |
Crimson | قرمز تیره | کریمسون |
Orchid | ارکیده | اورکید |
Sky Blue | آسمانی آبی | اسکای بلو |
Turquoise Blue | آبی فیروزهای | تورکوایز بلو |
Navy Blue | سرمهای | نیوی بلو |
چند مثال با کلمات رنگها در زبان انگلیسی ببینیم:
اصطلاحات زیادی در زبان انگلیسی وجود دارند که کلمات آبی، قرمز، سبز و … در آنها هستند و اتفاقا بسیار هم پرکاربرد هستند. ده تا از رایجترین اصطلاحات انگلیسی با رنگها را در جدول پایین آوردهایم.
اصطلاح با رنگ | معنی به فارسی | مثال به انگلیسی | ترجمه مثال به فارسی |
Green light | اجازه یا موافقت برای شروع کاری | The project finally got the green light from the management. | .پروژه بالاخره از مدیریت چراغ سبز گرفت |
Red tape | رویههای اداری پیچیده و زمانبر | We had to go through a lot of red tape to get the approval. | ما مجبور شدیم از میان یک سری از رویههای اداری پیچیده عبور کنیم تا تاییدیه را دریافت کنیم |
Green with envy | بسیار حسود بودن | She was green with envy when she saw her friend’s new car. | .وقتی دوستش ماشین جدیدش را دید، سبز از حسادت شد |
Tickled pink | بسیار خوشحال و راضی بودن | She was tickled pink by the surprise birthday party. | .از مهمانی تولد سورپرایز بسیار خوشحال و راضی شد |
White lie | دروغ مصلحتی | He told a white lie to avoid hurting her feelings. | .او یک دروغ مصلحتی گفت تا احساسات او را جریحهدار نکند |
Black and white | به صورت واضح و قطعی | The rules are black and white; there’s no room for interpretation. | .قوانین کاملا واضح و قطعی هستند؛ جایی برای تفسیر نیست |
Feel blue | احساس غم و ناراحتی | I’ve been feeling blue since I heard the bad news. | .از وقتی خبر بدی شنیدم، احساس غم و ناراحتی میکنم |
Once in a blue moon | بسیار نادر | He visits us once in a blue moon; it’s quite rare. | .او بسیار نادر به دیدن ما میآید؛ واقعاً کم پیش میآید |
See red | شدیدا عصبانی شدن، از کوره در رفتن | I see red whenever I hear about injustice. | .هر وقت درباره بیعدالتی میشنوم، شدیدا عصبانی میشوم |
Out of the blue | به طور غیرمنتظره | He called me out of the blue after years of silence. | .او پس از سالها سکوت، به طور غیرمنتظره به من زنگ زد |
کلمه رنگ در زمان انگلیسی هم به صورت اسم استفاده میشود و هم به صورت فعل.
کلمه رنگ به عنوان اسم در جمله:
I don’t like this color. =.از این رنگ خوشم نمیاد
کلمه رنگ به عنوان فعل در جمله:
I need to color my room. =.نیازه تا اتاقم رو رنگ کنم
اسامی رنگها در زبان انگلیسی به سه دسته متفاوت تقسیم میشوند:
رنگهای اصلی یا همان primary colors رنگهای آبی(blue)، قرمز(red) و زرد(yellow) هستند. این رنگها به عنوان پایه و اساس سایر رنگها در نظر گرفته میشوند چرا که نمیتوان آنها را با ترکیب دیگر رنگها به دست آورد.
رنگهای فرعی از ترکیب دو رنگ اصلی به دست میآیند و شامل سبز(Green)، نارنجی(Orange) و بنفش(Purple) هستند:
علاوه بر رنگهای اصلی و فرعی، رنگهای ترکیبی نیز وجود دارند که از ترکیب یک رنگ اصلی با یک رنگ فرعی به دست میآیند و میتوانند طیف وسیعتری از رنگها را شامل شوند، مانند سبزآبی (blue green).
“Color” و “colour” هر دو به یک مفهوم مشابه اشاره دارند، یعنی رنگ. تفاوت اصلی بین آن دو در استفاده متداول در مناطق جغرافیایی مختلف است.
در واقع، تفاوت اصلی بین این دو صرفا در نحوه املا و استفاده میباشد و معنای آنها یکسان است.
تا اینجای مطلب رنگها را در زبان انگلیسی آموختیم، حال اگر بخواهیم بگوییم آبی روشن یا آبی تیره، باید از چه کلماتی استفاده کنیم؟ در ادامه به این موارد خواهیم پرداخت.
یادگیری رنگها و تفاوتهای ظریف بین آنها میتواند چالشبرانگیز باشد، اما با روشهای خلاقانه و کاربردی، این فرایند میتواند لذتبخش و موثر باشد. در ادامه به چند روش کاربردی برای یادگیری رنگها همراه با مثالهایی که نشان میدهند چگونه میتوان از آنها استفاده کرد، اشاره میکنم:
این روشها به شما اجازه میدهند تا در هر سنی و با هر سطحی از دانش قبلی، به یادگیری و کشف جنبههای جدیدی از رنگها بپردازید.
جمعبندی
در این مطلب از انگلیش توربو رایجترین و پرکاربردترین لغات مربوط به رنگها در زبان انگلیسی، اصطلاحات رنگها، نکات کاربردی برای توصیف رنگها و … را معرفی کردیم. طبیعتا رنگهای زیادی وجود دارند که تمامی آنها در یک مطلب نمیگنجد. با تکنیک shades of که معرفی کردیم میتوانید نام رنگ مد نظر خود را در گوگل پیدا کنید.
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ، و با استفاده از طراحان گرافیک است، چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است، و برای شرایط فعلی تکنولوژی مورد نیاز، و کاربردهای متنوع با هدف بهبود ابزارهای کاربردی می باشد،
درصد مطالعه مقاله