توربو، جدیدترین روش برای یادگیری زبان بدون نياز به كتاب و جزوه، از مبتدی تا پیشرفته مناسب برای همه افراد در همه سنین
آموزش زبان انگلیسی

  • انگلیش توربو
  • ۱۴۰۳/۰۲/۱۶
  • ۱۰ دقیقه
  • ۰ دیدگاه
فهرست مطالب

    20 تا از اصطلاحات زبان انگلیسی که باید بدانید!!

    اصطلاحات زبان انگلیسی – انگلیسی زبانان بومی عاشق استفاده از اصطلاحات انگلیسی در مکالمه هستند و اغلب آن‌ها را در کتاب‌ها، برنامه‌های تلویزیونی و فیلم‌ها نیز مشاهده خواهید کرد. برای اینکه زبان انگلیسی خود را بهبود بخشید لازم است که با این اصطلاحات آشنا شوید. ما در این مطلب 20 تا از اصطلاحات زبان انگلیسی که باید بدانید را برایتان آورده‌ایم. 

    20 تا از اصطلاحات زبان انگلیسی که باید بدانید!!

    20 تا از اصطلاحات زبان انگلیسی که باید بدانید!!

    1. Under the weather

    معنی: (عامیانه) 1- ناخوش، دچار کسالت، (کمی) بیمار 2- مست.

    مثال: 

    I was still feeling a bit under the weather.

    1. The ball is in your court

    معنی: اکنون نوبت شماست، تو باید عمل کنی.

    مثال: 

    If the ball is in your court, it’s up to you to make a decision

    I’ve helped him in every way I can, the ball is in his court now

    1. Spill the beans

    معنی:1- رازی را افشا کردن، لو دادن 2- نقشه‌ای را به هم زدن، کار را خراب کردن، خیطی بالا آوردن

    مثال: 

     We wanted it to be a surprise, but she spilled the beans and it was ruined.

    They spill the beans, exposing the practice for what it is.

    1. Break a leg

    معنی: خدا به همراه !، به امید خدا ! (عبارتی که برای تشویق به هنرپیشگان و غیره قبل از شروع برنامه‌ی آن‌ها می گویند)، موفق باشی !

    مثال: 

    Wish you the best. Break a leg!! 

    1. Pull someone’s leg

    معنی: کسی رو دست انداختن، مسخره کردن.

    مثال: 

    Why are you pulling his leg and making fun of him?? 

    1. Sit on the fence

    معنی: بی طرف ماندن در دعوا، دو دل بودن.

    مثال: 

    He considered that it was better for him to sit on the fence in the quarrel.

    He is the obvious choice for those who wish to sit on the fence.

    1. Through thick and thin

    معنی: در تمام ناملایمات، طی کلیه ی پستی و بلندی ها، در ایام خوش یا ناخوش، در همه حالی.

    مثال: 

    . In marriage, you have to stick together through thick and thin.

    Jean has stuck by her husband through thick and thin.

    1. Once in a blue moon

    معنی: تقریبا هرگز، به‌ندرت، گه‌گاهی

    مثال:

    That kind of chance comes once in a blue moon.

    It only happens like this once in a blue moon.

    1. up in arms

    معنی: 1- آماده ی کارزار، جنگ آماد، به حالت آماده باش 2- برآشفته، خشمگین، مسلح و آماده جنگ

    مثال: 

     At last, the people rose up in arms and defeated the cruel rulers.

    They’re up in arms about/over the new management scheme.

    1. Take it with a pinch of salt

    معنی: برای بیان کلامی که کاملاً به آن باور نداریم استفاده میکنیم.

    مثال: 

    You should take my words with a pinch of salt. 

    تا به اینجا شما با 10 تا از اصطلاحات زبان انگلیسی که باید بدانید آشنا شدید؛ برای یادگیری 10 تای بعدی با ما همراه باشید. 

    ادامه‌ی 20 تا از اصطلاحات زبان انگلیسی که باید بدانید!! 

    20 تا از اصطلاحات زبان انگلیسی که باید بدانید!!

    1. Come rain or shine

    معنی: حتی اگر از آسمان سنگ ببارد. 

    مثال:

     He runs six miles every morning, rain or shine

    1. Go down in flames

    معنی: ناگهان شکست خوردن یا به طرز قابل توجهی شکست خوردن در کاری. 

    مثال: 


    The plan looks good, but it would go down in flames if any of the stakeholders withdraw from participating.

    1. You can say that again

    معنی: خدا از دلت بشنوه!، صد در صد موافقم!، گل گفتی!!

    مثال: 

    “He is a nice boy.” You can say that again. 

    1. See eye to eye

    معنی: کاملا در توافق بودن، هم‌عقیده بودن.

    مثال: 

    I do not see eye to eye with you. 

    1. Jump on the bandwagon

    معنی: نان را به نرخ روز خوردن، از قافله عقب نماندن، به اکثریت پیوستن

    مثال:


    Steve Job’s charismatic product launches caused a lot of young people to jump on the bandwagon.

    1. As right as rain

    معنی: کاملا خوب سالم و قوی. 

    مثال: 

    He told me that his dad was as right as rain. 

    1. Beat around the bush

    معنی: به مطلب اصلی نپرداختن، اطاله‌ی سخن کردن، منظور از کلام را نگفتن، طفره رفتن، به اصل مطلب نپرداختن، منظور خود را بیان نکردن، صغری کبری چیدن.

    مثال: 

    Stop beating around the bush and tell me what happened.

    1. Hit the sack

    معنی: (خودمانی) به رخت‌خواب رفتن، به بستر رفتن.

    مثال:

    It’s one o’clock – time to hit the sack.

    1. Miss the boat

    معنی: (عامیانه) از فرصت استفاده نکردن، فرصت را از دست دادن.

    مثال: 

    The buyer missed the boat and never got the house when he offered too low a bid.

     If you don’t buy now, you may find that you’ve missed the boat.

    1. By the skin of your teeth

    معنی: زمانی که شما با حداقل‌ها یک کار را انجام می‌دهید. 

    مثال: 

    I passed the test by the skin of my teeth. 

    اصطلاحات زبان انگلیسی- جمع‌بندی 

    اصطلاحات زبان انگلیسی – در این مطلب سعی بر آن بود که شما را با 20 تا از اصطلاحات زبان انگلیسی که باید بدانید آشنا کنیم؛ حال وقت آن است که با تمرین و تکرار زیاد این مطالب را در گفتار روزانه‌ی خود استفاده کنید.

    اشتراک گذاری مقاله در شبکه‌های اجتماعی

    میزان رضایت کاربران از این مقاله
    میزان رضایت کاربران از این مقاله
    Rate this post

    ارسال دیدگاه

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *