اصطلاحات زبان انگلیسی – انگلیسی زبانان بومی عاشق استفاده از اصطلاحات انگلیسی در مکالمه هستند و اغلب آنها را در کتابها، برنامههای تلویزیونی و فیلمها نیز مشاهده خواهید کرد. برای اینکه زبان انگلیسی خود را بهبود بخشید لازم است که با این اصطلاحات آشنا شوید. ما در این مطلب 20 تا از اصطلاحات زبان انگلیسی که باید بدانید را برایتان آوردهایم.
معنی: (عامیانه) 1- ناخوش، دچار کسالت، (کمی) بیمار 2- مست.
مثال:
I was still feeling a bit under the weather.
معنی: اکنون نوبت شماست، تو باید عمل کنی.
مثال:
If the ball is in your court, it’s up to you to make a decision
I’ve helped him in every way I can, the ball is in his court now
معنی:1- رازی را افشا کردن، لو دادن 2- نقشهای را به هم زدن، کار را خراب کردن، خیطی بالا آوردن
مثال:
We wanted it to be a surprise, but she spilled the beans and it was ruined.
They spill the beans, exposing the practice for what it is.
معنی: خدا به همراه !، به امید خدا ! (عبارتی که برای تشویق به هنرپیشگان و غیره قبل از شروع برنامهی آنها می گویند)، موفق باشی !
مثال:
Wish you the best. Break a leg!!
معنی: کسی رو دست انداختن، مسخره کردن.
مثال:
Why are you pulling his leg and making fun of him??
معنی: بی طرف ماندن در دعوا، دو دل بودن.
مثال:
He considered that it was better for him to sit on the fence in the quarrel.
He is the obvious choice for those who wish to sit on the fence.
معنی: در تمام ناملایمات، طی کلیه ی پستی و بلندی ها، در ایام خوش یا ناخوش، در همه حالی.
مثال:
. In marriage, you have to stick together through thick and thin.
Jean has stuck by her husband through thick and thin.
معنی: تقریبا هرگز، بهندرت، گهگاهی
مثال:
That kind of chance comes once in a blue moon.
It only happens like this once in a blue moon.
معنی: 1- آماده ی کارزار، جنگ آماد، به حالت آماده باش 2- برآشفته، خشمگین، مسلح و آماده جنگ
مثال:
At last, the people rose up in arms and defeated the cruel rulers.
They’re up in arms about/over the new management scheme.
معنی: برای بیان کلامی که کاملاً به آن باور نداریم استفاده میکنیم.
مثال:
You should take my words with a pinch of salt.
تا به اینجا شما با 10 تا از اصطلاحات زبان انگلیسی که باید بدانید آشنا شدید؛ برای یادگیری 10 تای بعدی با ما همراه باشید.
معنی: حتی اگر از آسمان سنگ ببارد.
مثال:
He runs six miles every morning, rain or shine
معنی: ناگهان شکست خوردن یا به طرز قابل توجهی شکست خوردن در کاری.
مثال:
The plan looks good, but it would go down in flames if any of the stakeholders withdraw from participating.
معنی: خدا از دلت بشنوه!، صد در صد موافقم!، گل گفتی!!
مثال:
“He is a nice boy.” You can say that again.
معنی: کاملا در توافق بودن، همعقیده بودن.
مثال:
I do not see eye to eye with you.
معنی: نان را به نرخ روز خوردن، از قافله عقب نماندن، به اکثریت پیوستن
مثال:
Steve Job’s charismatic product launches caused a lot of young people to jump on the bandwagon.
معنی: کاملا خوب سالم و قوی.
مثال:
He told me that his dad was as right as rain.
معنی: به مطلب اصلی نپرداختن، اطالهی سخن کردن، منظور از کلام را نگفتن، طفره رفتن، به اصل مطلب نپرداختن، منظور خود را بیان نکردن، صغری کبری چیدن.
مثال:
Stop beating around the bush and tell me what happened.
معنی: (خودمانی) به رختخواب رفتن، به بستر رفتن.
مثال:
It’s one o’clock – time to hit the sack.
معنی: (عامیانه) از فرصت استفاده نکردن، فرصت را از دست دادن.
مثال:
The buyer missed the boat and never got the house when he offered too low a bid.
If you don’t buy now, you may find that you’ve missed the boat.
معنی: زمانی که شما با حداقلها یک کار را انجام میدهید.
مثال:
I passed the test by the skin of my teeth.
اصطلاحات زبان انگلیسی – در این مطلب سعی بر آن بود که شما را با 20 تا از اصطلاحات زبان انگلیسی که باید بدانید آشنا کنیم؛ حال وقت آن است که با تمرین و تکرار زیاد این مطالب را در گفتار روزانهی خود استفاده کنید.
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ، و با استفاده از طراحان گرافیک است، چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است، و برای شرایط فعلی تکنولوژی مورد نیاز، و کاربردهای متنوع با هدف بهبود ابزارهای کاربردی می باشد،
درصد مطالعه مقاله