یادگیری اصطلاحات و لغات موضوع محور در زبان انگلیسی از اهمیت زیادی برخوردار است. ما امروز کاربردیترین اصطلاحات و لغات بدن به انگلیسی را برای شما آوردهایم.
در ادامه لیستی از کاربردیترین لغات بدن به انگلیسی براش شما آورده شده است.
واژگان | تلفظ انگلیسی | معادل فارسی |
1. uvula | /ˈjuːvjələ / | زبانه |
2. capillary | /ˈkæpəleri / | مویرگ |
3. stomach | /ˈstʌmək / | شکم (کالبدشناسی) |
4. thumb | /θʌm / | شست |
5. ankle | /ˈæŋkəl / | مچ پا |
6. hair | /her / | مو |
7. chest | /tʃest / | سینه |
8. tendon | /ˈtendən / | زردپی |
9. kidney | /ˈkɪdni / | کلیه |
10. belly | /ˈbeli / | شکم |
11. calf | /kæf / | نرمه ساق پا |
12. thigh | /θɑɪ / | ران |
13. armpit | /ˈɑːrmpɪt / | زیربغل |
14. leg | /leg / | پا |
15. vein | /veɪn / | رگ |
16. arch | /ɑːrtʃ / | قوس کف پا |
17. tongue | /tʌŋ / | زبان (عضو دهان) |
18. muscle | /ˈmʌsl / | ماهیچه |
19. face | /feɪs / | صورت |
20. nape | /neɪp / | پس گردن |
21. navel | /ˈneɪvl / | ناف |
22. nail | /neɪl / | ناخن |
23. nerve | /nɜːrv / | عصب |
24. colon | /ˈkoʊlən / | بخش اصلی روده بزرگ (کالبدشناسی) |
25. fingernail | /ˈfɪŋ.gərˌneɪl / | ناخن (دست) |
26. breast | /brest / | سینه |
27. head | /hed / | سر |
28. back | /bæk / | پشت |
29. trunk | /trʌŋk / | بالاتنه |
30. palm | /pɑːm / | کف دست |
31. wrist | /rɪst / | مچ دست |
32. esophagus | /ɪˈsɑfəgəs / | مری |
33. blood | /blʌd / | خون |
34. waist | /weɪst / | کمر |
35. gum | /ɡʌm / | لثه (دندان) |
36. spleen | /splin / | طحال |
37. pancreas | /ˈpænkriəs / | لوزالمعده |
38. joint | /dʒɔɪnt / | مفصل |
39. uterus | /ˈjuːtərəs / | رحم |
40. cheek | /tʃiːk / | گونه |
41. gullet | /ˈɡʌlɪt / | مری |
42. ear | /ɪr / | گوش |
43. solar plexus | /ˌsoʊlər ˈpleksəs / | شبکه عصبی پشت معده |
44. appendix | /əˈpendɪks / | آپاندیس |
45. eardrum | /ˈɪrdrʌm / | پرده گوش |
46. biceps | /ˈbaɪseps / | ماهیچه دوسر بازو |
47. heel | /hiːl / | پاشنه (پا، کفش و جوراب) |
48. chin | /tʃɪn / | چانه |
49. shin | /ʃɪn / | ساق پا |
50. nervous system | /ˈnɜːrvəs sɪstəm / | سیستم عصبی |
حال که با کاربردیترین لغات بدن به انگلیسی آشنا شدید وقت آن است که با اصطلاحات بدن به انگلیسی آشنا شوید.
معنی:
یکی از اصطلاحات بدن به انگلیسی که به معنای جلوگیری از ارتباط با شخصی یا چیزی است.
مثال:
She didn’t trust me, so she kept me at arm’s length.
من به او اعتماد نداشتم؛ بنابراین از ارتباط با او جلوگیری کردم.
معنی:
یکی دیگر از اصطلاحات بدن به انگلیسی که به معنای تقریبا به خاطر آوردن، اصطلاحا روی نوک زبان بودن است.
مثال:
Her name was on the tip of my tongue, but I needed to ask her.
نام او دقیقا روی نوک زبانم بود، اما من لازم بود که از او بپرسم.
معنی:
یکی دیگر از کاربردیترین اصطلاحات بدن به انگلیسی که به معنای با کسی صحبت کردن برای کسب اطلاعات میباشد.
مثال:
Peter is very good at physics, so I picked his brain about a homework problem.
پیتر در فیزیک خیلی خوب است، بنابراین من برای فهمیدن راه حل مسئله تکلیف درسی با او صحبت کردم.
معنی:
چهارمین اصطلاح بدن به انگلیسی که به معنای اطلاعاتی که به سرعت و بدون تحقیق و محاسبه ارائه می شود میباشد.
مثال:
Off the top of my head, I remember 20 people on the guest list.
بدون محاسبه قبلی، من ۱۱ نفر از لیست مهمانان را به یاد می آورم.
معنی:
یکی دیگر از رایجترین اصطلاحات بدن به انگلیسی که به معنای خیلی گران بودن است.
مثال:
This t-shirt from Hermes costs an arm and a leg!
این تیشرت هرمس خیلی گران است.
معنی:
ششمین اصطلاح بدن به انگلیسی که به معنای ریسک کردن است.
مثال:
She stuck her neck out when she bought that antique rug. She hopes it’s worth more money later on!
وقتی آن فرش عتیقه را خرید، او ریسک کرد. امیدوار میباشد بعدا ارزش پولی بیشتری داشته باشد!
معنی:
یکی دیگر از کاربردیترین اصطلاحات بدن به انگلیسی که به معنای گفتن مشکلات یا ناراحتی های خود به کسی است.
مثال:
Thanks for listening to me complain about my sister. I needed to get it off my chest.
ممنون که به اعتراض هایم در مورد خواهرم گوش کردید. لازم داشتم آن را به کسی بگویم.
معنی:
یکی دیگر از کاربردیترین اصطلاحات بدن به انگلیسی که به معنای کمک کردن به کسی میباشد.
مثال:
Can you give him a hand with this box? It’s too heavy to carry on his own.
آیا می توانید برای این جعبه به او کمک کنید؟ خیلی سنگین تر از آن است که بتواند به تنهایی آن را حمل کند.
معنی:
یکی دیگر از رایجترین اصطلاحات بدن به انگلیسی که به معنای سعی در مثبت نگری کردن وقتی اوضاع سخت و منفی است.
مثال:
Keep your chin up! Things will get better soon.
مثبت فکر کنید! اوضاع به زودی بهتر میشود.
معنی:
یکی دیگر از رایجترین اصطلاحات بدن به انگلیسی که به معنای بسیار سخت بودن است.
مثال:
Getting Reza to clean his room is like pulling teeth.
وادار کردن رضا به تمیز کردن اتاقش خیلی سخت است.
معنی:
یکی دیگر از کاربردیترین اصطلاحات بدن به انگلیسی که به معنای با تمام توجه،سراپا گوش بودن است.
مثال:
“I cannot wait to hear what you have to say. I am all ears!”
“من نمیتوانم منتظر بمانم تا آنچه را که شما باید بگویید بشنوم. سراپا گوشم!”
معنی:
یکی دیگر از رایجترین اصطلاحات بدن به انگلیسی که به معنای نادیده گرفتن کسی است.
مثال:
“Ali would not talk to Negin after their argument. He has given him the cold shoulder.”
“علی بعد از مشاجره شان با نگین با او حرف نمی زند. او جیمز را نادیده می گیرد.”
معنی:
سعی کنید کاری را انجام دهید اگرچه شانس موفقیت بسیار اندک است، ریسک کنید، شانس خود را امتحان کنید. این عبارت اولین بار در دهه ۱۸۸۰ ثبت شد. روزهایی که بیشتر به عنوان اصطلاح سرباز استفاده میشد.
مثال:
Immediately after University She chanced her arm and opened up her first boutique.
بلافاصله پس از دانشگاه ریسک کرد و اولین بوتیک خود را باز کرد.
معنی:
شما به شرطی به کسی پیشنهاد کمک میدهید که در عوض به شما کمک کند.
مثال:
Thanks for lending them your car, here are your keys. You scratch my back and I’ll scratch yours, remember?
ممنون که ماشینتان را به من قرض دادید، بفرمایید این هم کلیدهایتان. من به شما کمک کردم و شما به من، به یاد دارید؟
معنی:
ما معمولاً از این عبارت هنگامی که در مورد مشاغل یا پروژه ای ناموفق یا ورشکسته صحبت میکنیم استفاده میکنیم.
Our project went belly up although we had tried a lot.
پروژهی ما با شکست مواجه شد در صورتی که تلاش زیادی برای آن کرده بودیم.
مثال:
معنی:
یکی دیگر از رایجترین اصطلاحات بدن به انگلیسی که به معنای کسی را ستایش کردن یا به نحوی به کسی پاداش تا تا احساس خوبی داشته باشد.
مثال:
In high school, I had many teachers who threw me a bone and let me pass a test.
در متوسطه دوم، معلمان زیادی داشتم که من را ستایش میکردند و اجازه دادند در امتحان قبول شوم.
معنی:
یکی دیگر از کاربردیترین اصطلاحات بدن به انگلیسی قرار گرفتن در موقعیت بد یا خطرناک که هیچ راه فراری از آن وجود ندارد.
مثال:
He had his back to the wall.
او راه فراری از این موقعیت خطرناک نداشت.
معنی:
یکی دیگر از کاربردیترین اصطلاحات بدن به انگلیسی که به معنای عدم توجه عمدی به چیزی است.
مثال:
He saw them taking sweets from the shop but turned a blind eye.
او دید که آنها از مغازه شیرینی میگیرند اما عمدا توجه نکرد.
معنی:
یکی دیگر از کاربردیترین اصطلاحات بدن به انگلیسی که به معنای جلوی دهان خود را گرفتن است.
مثال:
Try to bite your tongue when you want to talk about your emotions.
تلاش کنید زمانی که میخواهید راجب احساسهایتان حرف بزنید جلوی دهان خود را بگیرید.
معنی:
و آخرین اصطلاح بدن به انگلیسی که به معنای افسرده و غمگین بودن است.
مثال:
You’re looking down in the mouth today, Zeinab. Come on, cheer up!
امروز افسرده و غمگین به نظر میای زینب، زود باش، شاد باش!
شما هم اکنون ۲۰ تا از پرکاربردترین اصطلاحات بدن به انگلیسی و ۵۰ تا از کاربردیترین لغات بدن به انگلیسی را میدانید؛ با تمرین و تلاش از آنها در گفتار و نوشتار خود استفاده کنید.
در این مطلب سعی بر آن بود که شما را با پرکاربردترین واژگان و اصطلاحات بدن به انگلیسی آشنا کنیم؛ حتماً موارد ذکر شده را تمرین و تکرار کرده تا در دانش فعلی شما جای گیرد.
زبان رو بهصورت ساده، روان و کاربردی همراه با فان و سرگرمی یاد بگیر.
درصد مطالعه مقاله