توانایی برقراری ارتباط موثر با سیستمهای هوش مصنوعی، به ویژه مدلهای زبانی پیشرفته نظیر ChatGPT، به یکی از مهارتهای کلیدی قرن بیست و یکم تبدیل شده است. پژوهشهای اخیر نشان میدهد که دقت واژگانی در فرمولاسیون پرامپتها، تاثیر مستقیمی بر کیفیت و کاربردپذیری خروجیهای تولیدشده دارد. این مقاله با هدف ارائه چارچوبی جامع برای بهبود مهارت پرامپتنویسی فارسیزبانان، ۵۰ واژه کلیدی را معرفی و تحلیل میکند که بر اساس تحقیقات میدانی و تجربیات عملی در حوزه پردازش زبان طبیعی انتخاب شدهاند.
درک مکانیزم پردازش زبان در مدلهای هوش مصنوعی، پیشنیاز اساسی برای انتخاب واژگان مناسب در پرامپتنویسی است. مدلهای زبانی بزرگ بر اساس الگوهای آماری و روابط معنایی بین واژگان عمل میکنند؛ بنابراین، استفاده از کلمات دقیق و متناسب با زمینه، احتمال دریافت پاسخهای مطلوب را به میزان قابل توجهی افزایش میدهد.

اصول بنیادین در انتخاب واژگان:
| اصل | توضیح | تاثیر بر خروجی |
| دقت معنایی (Semantic Precision) | استفاده از واژگان با معنای مشخص و غیرمبهم | کاهش ۶۰٪ در نیاز به بازنویسی پرامپت |
| سازگاری زمینهای (Contextual Coherence) | انتخاب کلمات متناسب با حوزه موضوعی | افزایش ۴۵٪ در دقت پاسخها |
| وضوح دستوری (Instructional Clarity) | بهکارگیری افعال امری واضح | بهبود ۵۵٪ در قابلیت اجرایی خروجی |
افعال دستوری، ستون فقرات هر پرامپت موثر را تشکیل میدهند و نقش تعیینکنندهای در هدایت مدل زبانی به سمت خروجی مطلوب دارند. این دسته از واژگان، دستورالعملهای صریح و قابل اجرا به سیستم ارائه میدهند.
جدول افعال دستوری اساسی:
| واژه انگلیسی | تلفظ | معادل فارسی | کاربرد تخصصی |
| Analyze | /ˈænəlaɪz/ | تحلیل کردن | بررسی عمیق و چندوجهی موضوع |
| Synthesize | /ˈsɪnθəsaɪz/ | ترکیب کردن | تلفیق اطلاعات از منابع مختلف |
| Evaluate | /ɪˈvæljueɪt/ | ارزیابی کردن | سنجش کیفیت و اعتبار |
| Generate | /ˈdʒenəreɪt/ | تولید کردن | خلق محتوای جدید |
| Elaborate | /ɪˈlæbəreɪt/ | بسط دادن | توضیح مفصل و جزئی |
| Extrapolate | /ɪkˈstræpəleɪt/ | برونیابی کردن | پیشبینی بر اساس دادههای موجود |
| Deconstruct | /ˌdiːkənˈstrʌkt/ | واسازی کردن | تجزیه به اجزای تشکیلدهنده |
| Optimize | /ˈɒptɪmaɪz/ | بهینهسازی کردن | بهبود کارایی و اثربخشی |
| Articulate | /ɑːˈtɪkjuleɪt/ | بیان کردن | توضیح واضح و منسجم |
| Contextualize | /kənˈtekstʃuəlaɪz/ | زمینهسازی کردن | قرار دادن در بستر مناسب |
نمونه پرامپت کاربردی:
“Analyze the linguistic patterns in Persian-English code-switching, then synthesize your findings into a comprehensive framework for bilingual education.”
صفات و قیدهای توصیفی، ابزارهای قدرتمندی برای تنظیم دقیق خروجی مورد انتظار هستند. این واژگان مشخص میکنند که پاسخ دریافتی باید دارای چه ویژگیهایی باشد.
جدول صفات کیفی کلیدی:
| واژه انگلیسی | تلفظ | معادل فارسی | نوع کاربرد |
| Comprehensive | /ˌkɒmprɪˈhensɪv/ | جامع | برای درخواست پوشش کامل موضوع |
| Concise | /kənˈsaɪs/ | موجز | برای دریافت خلاصههای کوتاه |
| Nuanced | /ˈnjuːɑːnst/ | دارای ظرایف | برای توجه به جزئیات دقیق |
| Empirical | /ɪmˈpɪrɪkəl/ | تجربی | برای درخواست دادهمحور |
| Pragmatic | /præɡˈmætɪk/ | عملگرایانه | برای راهحلهای کاربردی |
| Systematic | /ˌsɪstəˈmætɪk/ | نظاممند | برای سازماندهی منطقی |
| Granular | /ˈɡrænjələr/ | جزئی | برای اطلاعات بسیار دقیق |
| Holistic | /həˈlɪstɪk/ | کلنگر | برای دیدگاه جامع |
نمونه پرامپت کاربردی:
“Provide a nuanced and empirical analysis of language acquisition patterns, with granular attention to phonological development stages.”
واژگان ساختاری، معماری پاسخ را تعیین میکنند و باعث میشوند خروجی به صورت منظم و قابل پیگیری ارائه شود. این دسته از کلمات برای ایجاد چارچوبهای منطقی در پاسخها ضروری هستند.
جدول واژگان ساختاری:
| واژه انگلیسی | تلفظ | معادل فارسی | کاربرد ساختاری |
| Framework | /ˈfreɪmwɜːk/ | چارچوب | ایجاد ساختار کلی |
| Hierarchy | /ˈhaɪərɑːki/ | سلسلهمراتب | تنظیم اولویتها |
| Methodology | /ˌmeθəˈdɒlədʒi/ | روششناسی | تعیین رویکرد سیستماتیک |
| Algorithm | /ˈælɡərɪðəm/ | الگوریتم | فرآیند گامبهگام |
| Taxonomy | /tækˈsɒnəmi/ | ردهبندی | طبقهبندی علمی |
| Protocol | /ˈprəʊtəkɒl/ | پروتکل | دستورالعمل استاندارد |
| Blueprint | /ˈbluːprɪnt/ | طرح اولیه | نقشه کلی |
| Architecture | /ˈɑːkɪtektʃə/ | معماری | ساختار سیستم |
نمونه پرامپت کاربردی:
“Design a hierarchical framework for content creation, including a clear methodology and protocol for each stage of development.”

اصطلاحات تخصصی و حرفهای، زبان مشترک دنیای کسبوکار و دانشگاه را تشکیل میدهند و استفاده از آنها نشاندهنده تسلط بر حوزه موضوعی است. این واژگان برای دریافت پاسخهای سطح بالا و قابل استفاده در محیطهای حرفهای ضروری هستند.
جدول اصطلاحات حرفهای:
| واژه انگلیسی | تلفظ | معادل فارسی | حوزه کاربرد |
| Implementation | /ˌɪmplɪmenˈteɪʃən/ | پیادهسازی | اجرای عملی طرحها |
| Optimization | /ˌɒptɪmaɪˈzeɪʃən/ | بهینهسازی | بهبود عملکرد |
| Scalability | /ˌskeɪləˈbɪləti/ | مقیاسپذیری | قابلیت رشد |
| Integration | /ˌɪntɪˈɡreɪʃən/ | یکپارچهسازی | ترکیب سیستمها |
| Benchmark | /ˈbentʃmɑːrk/ | معیار سنجش | استاندارد مقایسه |
| Stakeholder | /ˈsteɪkhəʊldə/ | ذینفع | افراد درگیر |
| Leverage | /ˈliːvərɪdʒ/ | اهرمسازی | استفاده بهینه |
| Iteration | /ˌɪtəˈreɪʃən/ | تکرار تدریجی | بهبود مرحلهای |
نمونه پرامپت کاربردی:
“Outline the implementation strategy for AI integration, considering scalability requirements and stakeholder expectations.”
واژگان مرتبط با خلاقیت و نوآوری، کلید دریافت ایدههای غیرمتعارف و راهحلهای بدیع از سیستمهای هوش مصنوعی هستند. این کلمات مدل را تشویق به خروج از الگوهای معمول میکنند.
جدول واژگان نوآوری:
| واژه انگلیسی | تلفظ | معادل فارسی | نوع خلاقیت |
| Innovative | /ˈɪnəveɪtɪv/ | نوآورانه | ایدههای جدید |
| Revolutionary | /ˌrevəˈluːʃənəri/ | انقلابی | تغییرات بنیادین |
| Groundbreaking | /ˈɡraʊndbreɪkɪŋ/ | پیشگامانه | اولین در نوع خود |
| Visionary | /ˈvɪʒəneri/ | آیندهنگر | دیدگاه بلندمدت |
| Unconventional | /ˌʌnkənˈvenʃənəl/ | غیرمتعارف | خارج از قالبهای رایج |
| Pioneering | /ˌpaɪəˈnɪərɪŋ/ | پیشرو | رهبری در نوآوری |
| Transformative | /trænsˈfɔːrmətɪv/ | دگرگونساز | ایجاد تحول اساسی |
| Disruptive | /dɪsˈrʌptɪv/ | مخل نظم موجود | تغییر پارادایم |
نمونه پرامپت کاربردی:
“Propose three groundbreaking and unconventional approaches to language teaching that leverage disruptive AI technologies for transformative learning outcomes.”
واژگان تحلیلی، ابزارهای ضروری برای درخواست بررسیهای عمیق و چندبعدی از سیستمهای هوش مصنوعی محسوب میشوند. این کلمات، مدل را به سمت تفکر انتقادی و ارزیابی دقیق هدایت میکنند.
جدول واژگان تحلیلی:
| واژه انگلیسی | تلفظ | معادل فارسی | نوع تحلیل |
| Correlate | /ˈkɒrəleɪt/ | همبستگی یافتن | ارتباط بین متغیرها |
| Differentiate | /ˌdɪfəˈrenʃieɪt/ | تمایز قائل شدن | تشخیص تفاوتها |
| Scrutinize | /ˈskruːtənaɪz/ | موشکافی کردن | بررسی دقیق جزئیات |
| Quantify | /ˈkwɒntɪfaɪ/ | کمیسازی کردن | تبدیل به اعداد |
| Validate | /ˈvælɪdeɪt/ | اعتبارسنجی کردن | تایید صحت |
| Hypothesize | /haɪˈpɒθəsaɪz/ | فرضیهسازی کردن | ارائه فرضیه علمی |
| Interpret | /ɪnˈtɜːprɪt/ | تفسیر کردن | معنادهی به دادهها |
| Diagnose | /ˈdaɪəɡnəʊz/ | تشخیص دادن | شناسایی مشکل |
نمونه پرامپت کاربردی:
“Scrutinize the correlation between vocabulary acquisition rates and AI-assisted learning methods, then quantify the improvement metrics and validate the findings through empirical data.”
عبارات زمانی و توالی، نقش حیاتی در سازماندهی منطقی و زمانبندی فرآیندها ایفا میکنند. این واژگان برای ایجاد دستورالعملهای مرحلهای و برنامههای زمانبند ضروری هستند.
جدول عبارات زمانی:
| واژه انگلیسی | تلفظ | معادل فارسی | کاربرد زمانی |
| Sequential | /sɪˈkwenʃəl/ | متوالی | ترتیب منطقی |
| Concurrent | /kənˈkʌrənt/ | همزمان | اتفاقات موازی |
| Subsequently | /ˈsʌbsɪkwəntli/ | متعاقبا | پس از آن |
| Preliminary | /prɪˈlɪmɪnəri/ | مقدماتی | قبل از اصل کار |
| Iteratively | /ˈɪtərətɪvli/ | به صورت تکراری | چرخههای بازخوردی |
| Retrospectively | /ˌretrəˈspektɪvli/ | با نگاه به گذشته | بررسی عقبنگر |
| Prospectively | /prəˈspektɪvli/ | آیندهنگرانه | پیشبینی آینده |
| Simultaneously | /ˌsɪməlˈteɪniəsli/ | به طور همزمان | در یک زمان |
نمونه پرامپت کاربردی:
“Create a sequential learning plan that incorporates concurrent skill development, with preliminary assessments followed by iterative improvements.”
واژگان محدودکننده، مرزها و محدودههای دقیق پاسخ را مشخص میکنند و از انحراف از موضوع اصلی جلوگیری مینمایند. این کلمات برای دریافت پاسخهای متمرکز و هدفمند اساسی هستند.
جدول واژگان محدودکننده:
| واژه انگلیسی | تلفظ | معادل فارسی | نوع محدودیت |
| Exclusively | /ɪkˈskluːsɪvli/ | منحصرا | فقط و فقط |
| Specifically | /spəˈsɪfɪkli/ | به طور مشخص | دقیقا |
| Predominantly | /prɪˈdɒmɪnəntli/ | عمدتا | بیشتر |
| Inherently | /ɪnˈherəntli/ | ذاتا | به طور ذاتی |
| Fundamentally | /ˌfʌndəˈmentəli/ | اساسا | در بنیاد |
| Categorically | /ˌkætəˈɡɒrɪkli/ | قطعا | بدون استثنا |
| Strictly | /ˈstrɪktli/ | اکیدا | به طور سختگیرانه |
| Precisely | /prɪˈsaɪsli/ | دقیقا | با دقت کامل |
نمونه پرامپت کاربردی:
“Focus exclusively on academic writing conventions, specifically addressing the fundamental differences between formal and informal register, strictly within the context of scientific publications.”
استفاده هوشمندانه از ترکیب واژگان معرفیشده، کلید دستیابی به نتایج بهتر در کار با هوش مصنوعی است. این بخش، روشهای ساده و عملی ترکیب واژگان را برای نوشتن پرامپتهای موثر ارائه میدهد.
الگوهای ساده و کاربردی ترکیب واژگان:
| نوع ترکیب | ساختار | مثال | کاربرد |
| فعل + صفت | Action Verb + Modifier | “Analyze comprehensively” | برای درخواست کامل |
| فعل + قید | Action Verb + Adverb | “Explain clearly” | برای وضوح بیشتر |
| صفت + اسم | Adjective + Noun | “Detailed framework” | برای دقت در خروجی |
| فعل + فعل | Verb + Verb | “Analyze and synthesize” | برای کار چندمرحلهای |
ترکیبهای پرکاربرد برای پرامپتنویسی:
| ترکیب انگلیسی | معنای فارسی | موقعیت استفاده |
| “Step-by-step analysis” | تحلیل گام به گام | برای توضیحات مرحلهای |
| “Comprehensive overview” | مرور جامع | برای دید کلی موضوع |
| “Practical examples” | مثالهای عملی | برای کاربرد واقعی |
| “Clear explanation” | توضیح واضح | برای فهم آسان |
| “Detailed breakdown” | تجزیه دقیق | برای بررسی اجزا |
| “Systematic approach” | رویکرد نظاممند | برای سازماندهی |
| “Concise summary” | خلاصه موجز | برای نتیجهگیری |
| “Critical evaluation” | ارزیابی انتقادی | برای تحلیل عمیق |
قواعد ساده برای ترکیب موثر واژگان:
نمونههای عملی پرامپت با ترکیب واژگان:
پرامپت ساده:
“Explain the concept clearly with practical examples.”
پرامپت متوسط:
“Analyze the topic comprehensively and provide a structured framework with specific examples.”
پرامپت پیشرفته:
“Systematically evaluate the different approaches, then synthesize them into a comprehensive framework with practical applications.”
جدول ترکیبهای توصیهشده برای اهداف مختلف:
| هدف | ترکیب پیشنهادی | مثال کاربردی |
| آموزش | Explain + Step-by-step | “Explain the process step-by-step” |
| تحلیل | Analyze + Comprehensively | “Analyze the data comprehensively” |
| خلاصهسازی | Summarize + Concisely | “Summarize the main points concisely” |
| مقایسه | Compare + Systematically | “Compare the methods systematically” |
| ایدهپردازی | Generate + Innovative | “Generate innovative solutions” |
| ارزیابی | Evaluate + Critically | “Evaluate the results critically” |
نمونه پرامپت نهایی با استفاده از ترکیب واژگان:
“Create a comprehensive guide that systematically explains the key concepts, provides practical examples for each point, and concludes with a concise summary of actionable strategies.”
نکات مهم برای موفقیت:
نتیجهگیری و توصیههای عملی:
تسلط بر واژگان تخصصی پرامپتنویسی، مهارتی است که با تمرین و استفاده مستمر بهبود مییابد. این ۵۰ واژه کلیدی، ابزارهای اساسی برای برقراری ارتباط موثر با هوش مصنوعی هستند. استفاده صحیح از این واژگان میتواند کیفیت پاسخهای دریافتی را به میزان قابل توجهی افزایش دهد.

مولف و مدرس زبان انگلیسی
درصد مطالعه مقاله