بیایید با هم صحنهای را تصور کنیم: شما به یک مهمانی هیجانانگیز دعوت شدهاید و دوست دارید با دوستان انگلیسیزبان خود خوشگذرانی کنید. اما آیا اصطلاحات و جملات رایج در مورد مهمانی و پارتی رفتن را میدانید؟ مکالمه در مورد مهمانی یکی از جذابترین و سرگرمکنندهترین گفتوگوهایی است که میتوانید با دوستانتان داشته باشید!
اگر میخواهید در چنین موقعیتهایی بدرخشید و منظور اطرافیانتان را به خوبی درک کنید، باید با اصطلاحات و جملات رایج انگلیسی در مورد مهمانیها آشنا باشید. همچنین، اگر به یک مهمانی در کشورهای انگلیسیزبان دعوت شدید، باید بتوانید با اطمینان به سوالات پاسخ دهید و خودتان را بهتر نشان دهید.
مطالبی که در ادامه مشاهده خواهید کرد:
شرکت در مهمانیها و معاشرت با دیگران از جذابترین تجربیاتی است که میتوانید داشته باشید. مهمانیها فرصتی عالی برای آشنایی با افراد جدید، رقصیدن، بازی کردن و خوش گذراندن هستند. برای اینکه بتوانید در چنین موقعیتهایی به راحتی ارتباط برقرار کنید و از گفتوگوهای جذاب لذت ببرید، باید با اصطلاحات انگلیسی مربوط به مهمانی آشنا باشید. اگر قرار است در کشورهای انگلیسیزبان به مهمانی دعوت شوید، داشتن این اطلاعات به شما کمک میکند که با اعتماد به نفس بیشتری صحبت کنید و از هر لحظهتان لذت ببرید.
در جدول زیر، اصطلاحات و عبارات رایج انگلیسی مرتبط با مهمانیها به همراه معانی و مثالهای کاربردی آمده است:
اصطلاح انگلیسی | ترجمه فارسی | مثال انگلیسی |
Attend parties | شرکت در مهمانی | I love to attend parties on the weekends. |
Dance all night long | رقصیدن در تمام طول شب | We danced all night long at Sarah’s birthday. |
Chat with friends | گپ زدن با دوستان | I spent most of the evening chatting with friends. |
Play party games | بازی کردن | We played party games like charades and cards. |
Socialize (meet new people) | معاشرت و آشنایی با افراد جدید | Parties are great places to socialize and meet new people. |
Have fun | خوش گذراندن | Let’s just have fun and enjoy the party! |
Mingle | قاطی شدن با دیگران | I like to mingle with people at parties. |
Throw a party | مهمانی برگزار کردن | She’s planning to throw a party next weekend. |
Host a gathering | میزبان شدن | He loves to host gatherings at his house. |
Grab a drink | نوشیدنی گرفتن | Let’s grab a drink and chat. |
Hit the dance floor | رفتن به رقص | Everyone was excited to hit the dance floor. |
Catch up | صحبت در مورد اخبار جدید | I love catching up with old friends at parties. |
Show up | حاضر شدن | Don’t forget to show up on time! |
Be the life of the party | روح مهمانی بودن | She’s always the life of the party! |
این اصطلاحات در آموزش زبان انگلیسی به شما کمک میکند که در مکالمات و مهمانیها با دیگران بهتر ارتباط برقرار کنید و خودتان را به عنوان فردی اجتماعی و جذاب نشان دهید. پس این عبارات را یاد بگیرید و در مهمانی بعدی با اعتماد به نفس به کار ببرید!
موسیقی قلب هر مهمانی است و میتواند جو را تغییر دهد. نوع موسیقی که در مهمانی پخش میشود، به شدت بر احساس افراد تأثیر میگذارد و به همین دلیل، یادگیری اصطلاحات مرتبط با توصیف موسیقی مهمانی به انگلیسی بسیار مفید است. در جدول زیر، تعدادی از اصطلاحات رایج برای توصیف موسیقی در مهمانیها آورده شده است:
اصطلاح انگلیسی | ترجمه فارسی | مثال انگلیسی | ترجمه مثال |
It was upbeat/rocking. | شاداب / تکاندهنده بود | The music at the party was so upbeat, everyone was dancing. | موسیقی در مهمانی خیلی شاداب بود، همه در حال رقص بودند. |
It was nice. | خوب بود | The DJ played some nice tracks that everyone enjoyed. | دیجی آهنگهای خوبی پخش کرد که همه لذت بردند. |
It was relaxing. | آرامشبخش بود | The background music was relaxing; it set a calm vibe. | موسیقی پسزمینه آرامشبخش بود و جوی آرام ایجاد کرد. |
It was loud and energetic. | بلند و پرانرژی بود | The music was loud and energetic, perfect for a dance party. | موسیقی بلند و پرانرژی بود، برای یک مهمانی رقص عالی بود. |
It was catchy. | به دل مینشست | The songs were so catchy that I couldn’t stop humming them. | آهنگها آنقدر به دل مینشستند که نمیتوانستم از زمزمهشان دست بکشم. |
It was too loud. | خیلی بلند بود | The music was too loud; we could barely hear each other. | موسیقی خیلی بلند بود؛ به سختی میتوانستیم همدیگر را بشنویم. |
فضای مهمانی نقش مهمی در تجربه کلی شما ایفا میکند. گاهی یک مهمانی پرشور و هیجانانگیز است، گاهی آرام و صمیمی و گاهی هم ممکن است کمی خستهکننده باشد. شناخت اصطلاحات انگلیسی برای توصیف فضای مهمانی میتواند به شما کمک کند تا به راحتی احساس خود را بیان کنید و با دیگران ارتباط برقرار کنید. در جدول زیر، تعدادی از اصطلاحات رایج برای توصیف فضای مهمانیها آورده شده است:
اصطلاح انگلیسی | ترجمه فارسی | مثال انگلیسی | ترجمه مثال |
It was electrifying/thrilling. | مهیج بود | The party was so electrifying, I couldn’t sit still! | مهمانی آنقدر مهیج بود که نمیتوانستم آرام بنشینم! |
It was so wild/crazy. | دیوانه کننده بود | The New Year’s Eve party was so wild, everyone went crazy! | مهمانی شب سال نو دیوانهکننده بود، همه دیوانه شده بودند! |
It was laid back (chill). | آرام بود | The atmosphere was laid back, perfect for a relaxing evening. | جو مهمانی آرام بود، برای یک شب آرامشبخش عالی بود. |
It was boring. | خسته کننده بود | The party was boring, nothing exciting happened. | مهمانی خستهکننده بود، هیچ چیز هیجانانگیزی اتفاق نیفتاد. |
It was lively. | پرجنب و جوش بود | The event was lively with lots of dancing and laughter. | مراسم پرجنب و جوش بود با کلی رقص و خنده. |
It was packed. | شلوغ بود | The club was packed, you could barely move! | باشگاه شلوغ بود، به سختی میشد حرکت کرد! |
It was intimate. | صمیمی و دوستانه بود | The gathering was intimate, just close friends and family. | مهمانی صمیمی بود، فقط دوستان نزدیک خانواده بودند |
It was festive. | جشنگونه بود | The decorations made the room feel festive and joyful. | تزئینات اتاق را جشنگونه و پر از شادی کرده بودند. |
It was fancy. | شیک و مجلل بود | The party was fancy, everyone dressed up in their best clothes. | مهمانی شیک و مجلل بود، همه بهترین لباسهایشان را پوشیده بودند |
در این بخش، با ده اصطلاح جذاب و پرکاربرد در مورد مهمانی آشنا میشوید که به شما کمک میکند مانند یک فرد بومی درباره مهمانیها صحبت کنید و در مکالمات خود جذابتر ظاهر شوید.
اصطلاح انگلیسی | ترجمه فارسی | توضیح | مثال انگلیسی | ترجمه فارسی |
Have a whale of a time | حسابی خوش گذراندن | این عبارت به معنای لذت بردن فوقالعاده از اوقات و لحظات است. این اصطلاح برای توصیف لحظات خوش و سرگرمکننده در مهمانیها به کار میرود. | We had a whale of a time at the party last night! | دیشب در مهمانی حسابی خوش گذراندیم! |
The life of the party | روح مهمانی | این عبارت برای توصیف فردی به کار میرود که در مهمانی بسیار سرزنده و شاد است و فضا را هیجانانگیز و پویا نگه میدارد. | John is always the life of the party wherever he goes. | جان هر جا میرود، روح مهمانی است. |
Throw a party | مهمانی برگزار کردن | این اصطلاح به برگزاری و برنامهریزی برای یک مهمانی اشاره دارد. | We’re going to throw a party for her birthday. | میخواهیم برای تولدش یک مهمانی برگزار کنیم. |
Billy-no-mates / Norma no-mates | بیلی نو میت / نورما نو میت | اصطلاحی بریتانیایی برای توصیف فردی که هیچ دوستی در مهمانی ندارد و تنها است. | He didn’t want to be Billy-no-mates, so he brought a friend. | نمیخواست شبیه بیلی نو میت باشد، پس یک دوست با خود آورد. |
A social butterfly | آدم معاشرتی | این اصطلاح به کسی اشاره دارد که با همه گرم میگیرد و با تمام افراد حاضر در مهمانی صمیمی است. | She’s such a social butterfly, chatting with everyone. | او خیلی معاشرتی است و با همه صحبت میکند. |
Party animal | عاشق مهمانی | کسی که عاشق مهمانی رفتن و خوشگذرانی است و بهطور مداوم در مهمانیها حضور دارد. | He’s a real party animal, always going out. | او واقعاً عاشق مهمانی است و همیشه بیرون است. |
Paint the town red | شهر را قرمز کردن | این اصطلاح به معنای حسابی خوشگذراندن و جشن گرفتن در شهر است. | Let’s paint the town red tonight! | بیایید امشب حسابی خوش بگذرانیم! |
Party pooper | حالگیر مهمانی | این اصطلاح برای کسی به کار میرود که حال دیگران را در مهمانی خراب میکند و فضا را افسرده میکند. | Don’t be a party pooper; join the fun! | حالگیر نباش؛ به خوشیها بپیوند! |
Crash a party | مهمانی بدون دعوت رفتن | این اصطلاح به معنای رفتن به مهمانی بدون دعوت است. | They tried to crash the party, but were caught at the door. | آنها سعی کردند بدون دعوت به مهمانی بروند، اما در درب ورودی گیر افتادند. |
Party favors | هدیههای مهمانی | این اصطلاح به هدایای کوچکی اشاره دارد که میزبان به مهمانان مهمانی میدهد. | The kids loved the party favors they got. | بچهها از هدیههای مهمانی که گرفتند خوششان آمد. |
نوشیدنیها بخش مهمی از هر مهمانی هستند، و دانستن اصطلاحات مربوط به آنها میتواند به شما کمک کند تا در مکالمات مهمانیهای مختلف به خوبی بدرخشید. در این بخش با اصطلاحات و عبارات رایج در مورد نوشیدنیها آشنا میشویم.
اصطلاح انگلیسی | ترجمه فارسی | توضیح | مثال انگلیسی | ترجمه فارسی |
Bottoms up | به سلامتی / ته لیوان به بالا | این عبارت هنگام نوشیدن استفاده میشود و به معنای تمام کردن نوشیدنی است. | Bottoms up! Cheers to the weekend! | به سلامتی! به آخر هفته! |
On the rocks | با یخ | این اصطلاح برای نوشیدنیهایی به کار میرود که با یخ سرو میشوند. | I’ll have my whiskey on the rocks. | ویسکیام را با یخ میخواهم. |
Cheers | به سلامتی | این عبارت هنگام به هم زدن لیوانها در مهمانی برای جشن گرفتن استفاده میشود. | Cheers to a great night! | به سلامتی یک شب عالی! |
Mix it up | مخلوط کردن | به معنای ترکیب کردن نوشیدنیها است. | Let’s mix it up and make some cocktails. | بیایید نوشیدنیها را مخلوط کنیم و کوکتل درست کنیم. |
A toast | نوشیدنی به افتخار کسی | به معنای بلند کردن لیوان به افتخار کسی یا چیزی است. | Let’s make a toast to the new job. | بیایید به سلامتی شغل جدید یک نوشیدنی بنوشیم. |
یکی از مهمترین بخشهای هر مهمانی، دعوت کردن افراد است. در این بخش، به عبارات و اصطلاحات پرکاربرد برای دعوت به مهمانی پرداختهایم که به شما کمک میکند به راحتی دیگران را به مهمانیهای خود دعوت کنید.
اصطلاح انگلیسی | ترجمه فارسی | توضیح | مثال انگلیسی | ترجمه فارسی |
Come over | بیا اینجا | این عبارت برای دعوت دوستان به خانه یا مهمانی استفاده میشود. | Why don’t you come over for dinner tonight? | چرا امشب برای شام نمیآیی اینجا؟ |
You’re invited | تو دعوتی | سادهترین راه برای دعوت کسی به مهمانی. | You’re invited to my birthday party this Saturday. | تو به مهمانی تولدم این شنبه دعوتی. |
Let’s get together | بیایید دور هم جمع شویم | عبارتی غیررسمی برای پیشنهاد یک دورهمی یا مهمانی. | Let’s get together at my place on Friday night. | بیایید جمعه شب در خانه من دور هم جمع شویم. |
Join us | به ما بپیوند | برای دعوت افراد به پیوستن به مهمانی یا دورهمی استفاده میشود. | Join us for a barbecue this weekend. | آخر هفته برای کباب به ما بپیوند. |
We’re throwing a bash | ما یک مهمانی بزرگ داریم | اصطلاحی برای دعوت به یک مهمانی بزرگ و پرانرژی. | We’re throwing a bash to celebrate our anniversary. | ما برای جشن سالگردمان یک مهمانی بزرگ داریم. |
لباس مناسب برای هر مهمانی بخش مهمی از آماده شدن است. در این بخش با اصطلاحات مرتبط با لباس پوشیدن در مهمانیها آشنا میشوید.
اصطلاح انگلیسی | ترجمه فارسی | توضیح | مثال انگلیسی | ترجمه فارسی |
Dress to impress | لباس بپوشید که تاثیرگذار باشید | به معنای پوشیدن لباسهای شیک و جذاب برای جلب توجه در مهمانی. | Dress to impress for the company party tonight. | برای مهمانی شرکت امشب، لباس شیک بپوش. |
Casual dress code | لباس معمولی | به معنای پوشیدن لباسهای راحت و غیررسمی. | The party has a casual dress code, so wear jeans if you like. | مهمانی لباس راحت دارد، پس اگر خواستی شلوار جین بپوش. |
Black-ti event | مراسم رسمی | به مهمانیهای بسیار رسمی که نیاز به لباس مجلسی کامل دارد اشاره میکند. | It’s a black-tie event, so you need a tuxedo. | این یک مراسم رسمی است، پس نیاز به تاکسیدو داری. |
Dress up | لباس رسمی پوشیدن | به معنای پوشیدن لباسهای رسمیتر یا شیکتر از حالت عادی است. | Let’s dress up for the fancy dinner tonight. | بیایید برای شام شیک امشب لباس رسمی بپوشیم. |
Come as you are | هر طور که هستی بیا | به معنای دعوت به مهمانی بدون نیاز به تغییر لباس یا آماده شدن خاص است. | It’s a relaxed party, so just come as you are. | این یک مهمانی آرام است، پس هر طور که هستی بیا. |
جمعبندی
مهمانیها فرصتهای بینظیری برای معاشرت، ایجاد خاطرات و لذت بردن از لحظات خوش هستند. دانستن اصطلاحات انگلیسی مرتبط با مهمانیها نه تنها به شما کمک میکند که در مکالمات بهتر ظاهر شوید، بلکه باعث میشود احساس راحتی بیشتری در موقعیتهای اجتماعی داشته باشید. از اصطلاحات رایج مانند “Have a whale of a time” برای بیان لحظات خوش، تا عباراتی مانند “Throw a party” برای برنامهریزی یک مهمانی، اصطلاحات انگلیسی مربوط به مهمانی که در این مقاله از وبسایت انگلیش توربو به آن پرداختیم، به شما امکان میدهد تا راحتتر درباره موضوع مهمانی به انگلیسی صحبت کنید.
زبان رو بهصورت ساده، روان و کاربردی همراه با فان و سرگرمی یاد بگیر.
درصد مطالعه مقاله